خبر خوب.......پرید!!!!!!!!!!!!
سلام عشق مامان یادته بهت گفتم تا ٣-٢ روز دیگه یه خبر خوب بهت میدم؟ نشد................ یکی از دوستای بابا توی یکی از شهرستانها سرپرست کارگاه ساخت یه بانکه، ولی بنا به دلایلی نمی تونست اونجا بمونه. بهش گفته بودن اگه میخوای بری یه نفر رو جای خودت معرفی کن و برو، اونم بابایی رو معرفی کرده بود. چند روز بعد از اینکه بابایی موافقتش رو اعلام کرد، دوستش زنگ زد که خودشون یه نفر و جایگزین من کردن. و اینطوری شد که خبر خوب پرید.................. ...
نویسنده :
حمیده
11:57